×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

احساس پوچی

آشکارترین چیزها در زندگی همان هایی هستند که ما حتی به ذهن خود هم جا نمی دهیم و همین آشکاری مطلب است که سختی کار را چندین برابر می کند

رویش گیاهان را من به چشم دیدم , دیده خود را بسته به جهان چسبیدم
نگویم که دگر پشت بهاری پاییزی دگر است , تا بیاید برگهایش جمع کند زمستان آمده است
گندیدن این برگها را زیر برف دیدم , بهار دگر امده من هنوز نفهمیدم
من که نفهمیدم که این عالم برای ما باقیست , یا که مرا استحکام ریشه در خاکیست
همان خورشیدی که مرا بیدار کرد از خواب ناز , داشت مرا می خوشکاند در تابستان
تو باد بودی برای بارور کردنم , دیگر تو چرا ریختی آبروی تنم

دگر دل کندم از یاران دگر در خود فرو رفتم , مپرس از اعتبار من دگر از رنگ و رو رفتم
دریغا از رفیقانم مرا بیگانه می خوانند , مرا چون شمع کشتندو چون پروانه میرانند
کسی که از صدا می گفت به لبم مهر سکوتم زد , مرا بالای بالا برد ولی سنگ سققوطم زد
به هر یاری که رو کردیم دشنه ای در دلم می کاشت , هراس هر نفس مردن یک دم من را نگذاشت
به جبران کدام نیرنگ به من رنگ ریا خورده ؟ , به تاوان کدامین جنگبه تن سنگ ریا خورده ؟
سکوتم حرفها دارد ولی چشم و دهانم بستم , ببین ای خوبم دیروزی ,کجا بودم کجا هستم
به نام نا رفاقت ها چه زجر ها از ناکسان بردم  , مرا بر خود سپر کردند ولی خود پشت پا خوردند
چه ها گفتند و نشنیدم بدی کردند و بخشیدم  , زتیغ گریه اشکم ریخت ولی من باز خندیدم


کاش زبانم به کاش بسته بود, هر چه گفتم هر چه فکر کردم ,کاش هم بود
کاش زندگی بهتر بود , کاش مرگ من زودتر بود
کا ش او مال من بود , کاش او با من بود
کاش شب طولانی تر بود , کاش نور چشمانم کم بود
کاش کاشم همین بود , کاش با کاش نبود این سرود



پنجشنبه 31 شهریور 1390 - 12:34:34 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://masoumi.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 31 شهریور 1390   8:20:31 AM

مطلب شما خيلي جالب است دوست عزيز